گذرگاه عشق
بر گذرگاه عشق نشسته بودم و قایق زیبای عشق همچون قویی خرامان میگذشت . که ناگهان دیدم خودم را در قایق گذار . در ابتدا بسیار خوشحال و شاد بودم ولی بعد از قایق خسته شدم . میخواستم بیرون بیایم ولی نمیتوانستم . عجب؟؟؟ چرا فکر میکردم گذرگاه عشق نهایت است . در حالیکه اوج محدودیت ..... این چه رمزی است در این گذرگاه ؟ رمز ان این است که باید از ان بگذری و به سمت دیگر پیاده شوی . وای بر کسی که پیاده نشود و به راه ادامه دهد . نهایت برای او کجاست ؟