طبقهبندی مطلب
تصویر

متن
به افق رویدادها مینویسم
وخم شدگی شب را در اوج پی میگیرم
سهراب مینوشت از الهام و خستگی تاریک
در نفس دیدار لفظ میریخت
به هجای طبیعت احترام میگذاشت
و در شرم کفش روی سنگ سر به زیر میانداخت
او در بند کلمات نمینواخت
در سرداب زمان گم نمیشد
و در فراخ کلمات همه بی شکلی ها را شکل میداد
او به کتابت احساس پایبند بود
و به تشکیل قطرات باران به دور یک نقطه غم
و مینوشت کلام وار
و در کلافه ذهن انرا میانداخت تا باز شود
بنویس سهراب هنوز وقت هست چون تو جاری شده ای در کلام شعر
و از شهر بصیرت تحفه اورده ای اینجا96.6.17
افزودن نظر جدید